رهگشای انسانیت
رسول گرامی اسلام(ص) :
همانگاه که پروردگارم عزوجل مرا به معراج برد، مردمانی را دیدم که ناخنهایی از مس داشتند و روی و سینه خویش را می خراشیدند. گفتم:« یا جبرئیل! اینان کیانند؟»
گفت:« اینان همانانند که گوشت مردم را می خورند و از آبرویشان سخن می گویند.»
نهج الفصاحه،حدیث2284.
***
فصل اول: پــدران و نــیــاکــان(بطور خلاصه)
1. ابراهیم خلیل علیه السلام قسمت دوم
ابراهیم برای راهنمایی بابلیان به بابل رفت تا آنان را از بت پرستی برهاند. در آنجا با ستیزه و لجاج رو به رو شد.
بدبختی بزرگ بشر تعصب اوست. تعصب است که بشر بینا و شنوا را کور و کر می سازد! چشم دارد ولی نمی بیند، گوش دارد ولی نمی شنود، فهم دارد ولی نمی خواهد بفهمد! بلکه فهم خود را می کوبد!
تعصب، گونه ای است از بیماری روحی، اگر این بیماری در بشر نبود، بشر یک جا و یک دین، حقیقت بین شده بود، اختلاف مذهبی رخ نمی داد. جنگ ها و کشتارهای مذهبی در کار نبود و جامعه بشریت یگانه بود... .
بابلیان سخنان ابراهیم را می شنیدند ولی نخواستند باور کنند. می دانستند چه می گوید ولی از این دانسته بهره نمی گرفتند. نَمرود پادشاه بابل که خود را معبود و بت قرار داده و نام خدا را بر خود نهاده بود از ابراهیم پرسید:«خدای تو کیست؟»
ابراهیم پاسخ داد:« خدای من کسی است که زنده می کند و می میراند.»
نمرود گفت:« من هم زنده می کنم و می میرانم.»
ابراهیم گفت:« همانا خداوند من خورشید را از مشرق طالع ساخته اگر تو می توانی آن را از مغرب برآور.»1
نمرود خاموش شد و دم نزد، ولی به ستیزه ادامه داد.
***
ابراهیم بت پرستان را چنین راهنمایی می کرد:
... پرستش بت غلط است، کسی را باید پرستید که خودتان را ساخته است و هستی را به شما بخشیده. کسی را بپرستید که آسمان ها و زمین را آفریده، خورشید و ماه و ستارگان را آفریده، جهان و جهانیان را پدید آورده است.
وقتی ابراهیم به بتکده ای قدم نهاد و آن را خلوت یافت، فرصت را مغتنم شمرد و شکستن بتهای کوچک را آغاز کرد و همگی را شکست و تبر را بر گردن بت بزرگ نهاد.2
بابلیان که خدایان خود را چنان دیدند، به جستجوی بت شکن پرداختند و سرانجام ابراهیم را شناختند و دستگیر کرده، به بازجویی کشیدند!
از او پرسیدند:«چه کسی این جنایات را مرتکب شده است؟!»
ابراهیم گفت:« چرا از من می پرسید؟ از خود بت بپرسید، آنها اگر قادر بر سخن باشند خواهند گفت که این کار را که کرده، بلکه بت بزرگ این کار را کرده تا قدرت خود را بنمایاند.»3
در برابر این منطق قوی ابراهیم، دادگاه فرمایشی واماند و ندانست که چه کند، ولی تعصب نگذاشت سخن حق این مرد بزرگ را بپذیرند.
رهنمودهای ابراهیم سودی نبخشید، بابلیان هم چنان به بتهای خود عشق می ورزیدند و در جهل و نادانی لجاجت می کردند! لجاجت یکی از بدبختی های بشر است.
سرانجام دادگاه ابراهیم را به سخت ترین مجازات محکوم کرد: در آتش انداختن و سوختن و خاکسترش ساختن!4 بیابانی از آتش برافروختند که از همه جای آن آتش زبانه می کشید، شدت حرارات آتش به اندازه ای بود که کسی نمی توانست بدان نزدیک شود! ... از منجنیق استفاده کردند، ... ابراهیم را در منجنیق گذاردند و به سوی آتش پرتاب کردند.
بلافاصله فرمانی عظیم از سوی فرستنده ابراهیم خطاب به آتش صادر شد:« ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو.»5
به یکدم، دریای گدازان آتش، گلزار و گلستان گردید و ابراهیم در آن بیاسایید.
... هنگامی که ابراهیم را برای پرتاب در منجنیق نشاندند، جبرئیل بر حضرت نازل شد و عرض کرد:« نیازی دارید و فرمایشی هست؟»
پاسخ شنید:« با تو کاری ندارم.»
عرض کرد:« برای خدا پیامی داری تا برسانم؟» پاسخ شنید: « خدای من، حال مرا بهتر از من می داند.»
این است مقام رضا و تسلیم در برابر حق که ابراهیم بدان رسید.
ادامه دارد...
پی نوشت :
1. بقره آیه 258. 2. انبیاء آیه 58. 3. همان، آیات 61 ـ 62. 4 و 5. همان، آیات 68 ـ 69.
تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار